دستگير صادقي

جنايت عليه فرهنگ و ميراثهای فرهنگي

 

ميراثهای تاريخی و فرهنگی چندين هزار ساله افغانستان که گنجينه يی از ميراث فرهنگ بشری محسوب ميگردند، نه تنها به مردم افغانستان، بل به تمام بشريت تعلق دارند. اين ميراثها فصل بسيار با ارزش و مهمی را در تاريخ حوزه تمدني ما و در جهان ميسازند.

 

يک بخشي عمده از ميراثهای تاريخي و فرهنگي افغانستان را  آثار باستاني قبل از اسلام تشکيل ميدهند که از خصوصيات کاملا استثنايي برخورداربوده اند. افغانستان در اين دوران تاريخ، منحيث بزرگترين و با اهميت ترين مرکز تقاطع تمدن ها و جريانهای متفاوت فرهنگی و به مثابه شهراهی انتقال دست آورد های فرهنگی ملل مختلف جهان شناخته شده است. بازرگانان، سياحان، هنرمندان از چين، هند، آسيای مرکزی و اروپا با استفاده از راه مشهور ابريشم در اين منطقه رفت و آمد داشتند، و دست آوردهای خود را به معامله ميگذاشتند و غنا مي بخشيدند. همه با هم بطور مسالمت آميز، با بردباری و تساهل، مشترکا زنده گی ميکردند، و به غني و عظمت تاريخی اين خطه مي افزودند.

 

در اين دوران بزرگ تاريخی، و بنابر همين اشتراکات و داد و ستدها، آثار فرهنگی منحصر به فردی به وجود آمدند که جزی از افتخارات تاريخی نسل های بعدی گردیدند. ما بخشهای زيادی از اين آثار را در دل خاکها و مغاره ها، گنجينه های تاريخی و در موزيم های داخل و خارج از کشور داشته ايم که با افتخار و مباهات به آنها مينگريستيم. ولی با دريغ و درد، حال تصاويری از تعداد زيادی از اين همه آثار استثنايی تاريخی را صرف ميتوان در کتابها و در صفحات شبکه بين المللي انترنت دريافت و با صد آه و افسوس و چشم گريان  به آنها نگريست.  ديگر اين همه گنجينه های عظيم فرهنگی، وجود خارجي ندارند و يک باره در زمان خيلي کوتاه، زير سلطه جلادان تاريخ، نيست و نابود شدند !!

 

از تنديسهای بودا و از آثار تاريخي دوران پرعظمت امپراتوری کنشکا میگويم. و از باميان ميگويم که در اين امپراتوری بزرگ، همچون نگين مشعشع و برجسته ميدرخشيد و تنديسهای بودا، سمبول يا نهاد اين عظمت بود.

 

باميان در افغانستان مرکزی، تقريبا به مسافت 231 کیلومتر در شمال غرب کابل و در قلب کوه هندوکش، در ارتفاع 2500 متری موقعيت دارد. اين شهربرای بيش از هفت قرن ـ از قرن دوم ميلادی تا دخول لشکر اسلامي در قرن نهم ميلادی  ـ يکي از بزرگترين مراکز بودايی در شرق محسوب ميگرديد. باميان همچنان برای قرنها در قلب مسير تاريخي " راه ابريشم " قرار داشت و محل استراحت و اقامت کاروانهای اموال تجارتی که بين چين و امپراتوری روم در رفت و آمد بودند، گرديد. از لحاظ ستراتژک اين شهر به يک موقعيت مرکزی برای مسافراني که از شمال به جنوب، و از شرق به غرب در رفت و آمد بودند و وسيله يي به محل تلاقي فرهنگهای قديم،  مبدل گرديده بود.

 

در اين وادی تاريخي سه پيکره بزرگ بودا تراشيده شدند و تعداد بیشماری مغاره ها در دل کوه ها، برای وصل دادن اين پيکره های عظيم، حفر گرديده بودند. کار ساختمان دو پيکره  بزرگ در قرن دوم ميلادی به هدايت و حمايت کنشکای کبير آغاز گرديد و احتمالا در اواخر قرن چهارم و اوايل قرن پنجم به پايان رسيده باشد.

 

مغاره های حفرشده در دل کوه ها، محل بود و باش هزاران راهب بودايي را تشکيل ميداد و همچنان بحيث مهمانخانه برای مسافران، بازرگانان، و زائرين اين مرکز بودايي، مورد استفاده قرار ميگرفت. اين مغاره ها مملو از نقاشي های مختلف بودند که همزمان با تراش و ساختمان پيکره ها بحيث يک  مجموعه يي بهم پيوسته حفر شده بودند. اين مغاره ها به طول يک مايل، قسمت شرقي و غربي، يعني دو مجسمه بزرگ را با هم وصل ميکردند. وادی را ميتوان به سه بخش تقسيم نمود. بخش غربي جايي که مجسمه بزرگ 53 متری ( به روايتي 55 متری ) قرار دارد و بيشترين بخش مغاره های منقوش را در بر ميگرفت،  بخش مرکزی که يک پيکره نسبتا کوچک ( احتمالا در حالت نشسته ) نيرتراشيده شده بود و تعداد زيادی از مغاره ها را در بر ميگرفت، و بخش شرقي واد ی که دارای مجسمه بزرگ  38  متری بودا بوده است. . برعلاوه این دو مجسمة بزرگ، مجسمة دیگری هم بفاصله هزار قدم دورتر بشکل خوابیده موجود بود.  هیوان تسانگ زایر چینائی که در نیمة اول قرن هفتم میلادی از بامیان دیدن کرده است ازین پيکره بزرگ بودای خوابيده نير یادآوری نموده  و موقعیت آن را در مجاورت پيکره های بزرگ استاده بودا در بامیان ذکر کرده است. این زایر چینائی بامیان را بنام کشور« فان ین نا» یاد نموده میگوید: " معابد متعدد درآن موجود بوده و درآنها هزاران راهب به اخذ تعلیمات و تدریس مصروف بودند."

 

تاثير هنرمندان چيره دست از چين تا مديترانه را ميتوان در ساختمان پيکره ها و مغاره های باميان دريافت که گواهي بر اهميت اين منطقه در رابطه به راه های تجارتي که دنيای گريکو ـ رومن را با هند، آسيای مرکزی و چين وصل ميکرد، ميدهد.

 

همانطوری که گفته آمد تنديسهای عظيم بودا در باميان و ساير آثار باستاني اين دوره از ساير مناطق کشور، همچون سومعه بزرگ بودايي در هده جلال آباد که به استوپه هده شهرت دارد،زير تاًثير تقاطع فرهنگهای متفاوت و مخصوصا فرهنگ بودايي و يوناني که بنام " گريکوبوديک " و يا " گندهارا " شهرت يافته و ممثل هنر قديم افغانستان باستان ميباشد، شکل گرفته و با ساير مجسمه های بودا در ساير مناطق جهان بسيار متفاوت بوده اند. اين آثار با چنين خصوصيات صرف ميتوانست در شرايطي که افغانستان قديم قرار داشت، يعني بماثبه موقعيت کليدی و چارراه تمدن دنيای باستان، بوجود بيايد و از اين لحاظ در بسياری موارد منحصر به فرد گردد. پيکره های بودا يکی از اين نمونه های استثنايي ميباشد، چنانچه پيکره های بودا در ساير کشورهای آسيايي، معمولا بودا را در حالت خوابيده و يا نشسته و در حالت خلسه که نمايندگی از درونگرايي ميکند، به تصوير ميکشد؛ ولي برعکس، مجسمه های بودا در باميان، از برکت هنر گريکوبوديک ( گندهارا ) قد برافراشته و ايستاده اند و در حقيقت نمايندگی از طرز دید و تفکر عملگرايانه دنيای يوناني ميکنند. بر علاوه، لباس اين پيکره ها نيز با پيکره های خدايان يونان باستان در برخي موارد شباهت میرساند.  پيکره ها، مغاره ها و ساير تاسيسات مربوط به آن، در حقيقت همه مجموعه يي از ساختمانهای بسيار با شکوه و مجللي را تشکيل ميدادند که ساختمان کامل اين مجموعه بسيار بزرگ، احتمالا دو تا سه قرن را در گرفته باشد،  صرف ميتوانست در همان مقطع تاريخي بوجود آيند. اطاقهای داخل و اطراف مجسمه ها، با نقش و نگار های مرغوب و تصاوير موزائيک مزين شده بودند و در آنها هزاران راهب بودايي مشغول عبادت و سير و سفر معنوی ميبودند. متن لباس مجسمه بزرگتر که بزرگترين مجسمه استاده بودا در جهان ميباشد، به رنگ سرخ و از مجسمه دومي به رنگ آبي روشن بود. صورت پيکره های بودا و دستهای هردو پيکره و بخشهای از بدنه آن با ماسک ها و ورقه های طلايي و زيورات مزين با سنگهای قيمتي پوشانيده شده بودند و طوری موقعيت داشتند که صبحگاهان اولين اشعه خورشيد آنها را درخشان ميساخت و به عظمت آنها مي افزود. اين مجموعه يي از پيکره ها و ساختمانها را ميتوان يکي از عجايب عالم دانست. شايان ياد آوری است که در استوپه هده در کنار پيکره های بسيار متنوع بودا، مجسمه های خدايان يوناني مانند هرکلیس نيزتراشيده شده بودند.

 

با تاًثر و تاًلم فراوان که بنابر محدوديت های داخلي و نبود توجه جدی موسسات فرهنگي بين المللي به اين آثار عظيم تاريخي و فرهنگي، پژوهش و تحقيق کافي و همه جانبه در مورد آنها صورت نگرفته و حتا يک سری  تصاوير متنوع و کامل از بخشهای دروني و بيروني اين آثار و از زوايای مختلف نيز، وجود ندارد. آگاهی ما از اين ميراث عظيم تاريخي و فرهنگي بسيار اندک است. 

 

تنديسهای بودا در درازنای تاريخ پرشکوه خود، چه در زمان استيلای اعراب وچه حتا در تهاجم چنگيز و هلاکو زياد تخريب نگرديدند، صرف زيورات و طلای پيکره ها به غارت برده شدند. هر جهانگشای تاريخ که اين شاهراه عظيم را پيموده ، در پيش پای اين مجسمه های پر هيبت و عظيم، احساس حقارت و کوچکي نموده است. جالب است که در دوران زمامداری خوارزم شاهيان که باميان مرکز امپراتوری آنها بود و شريعت اسلامي نيز جاری، اين پيکره های با شکوه، با عظمت و وقار، و منحيث ميراثي از گذشته درخشان تاريخي اين کشور، زينت بخش شهر باشکوه باميان بودند. در يک هزار و دوصد سال حاکمیت زمامداران و سلاطين مسلمان بر اين کشور که تعداد زيادی از آنها مردمان خيلي متعصب هم بودند، اين ميراث باستاني کشور تخريب نگرديد و همچنان پابرجا ماند.

 

با غم و اندوه فراوان که در آغازين سال قرن بيست و يکم و در عصر گسترشي پژوهش و کنکاش در باره ريشه يابي ساختمان جسمي و رواني انسان  و گذشته تاريخي آن، و دست آورد های بي نظيری ناشي از اين بررسي های علمي ، اين آثار منحصر به فرد تاريخي، با استفاده از تکنالوژی بسيار پيشرفته، به تاريخ هشتم مارچ سال 2001، منفجر گرديدند و بر زمين فروريختند !!!

 

با فتوای امير المومنين ( ! ) و توسط لشکر جاهل و متحجری که در بتن دشمنان مردم افغانستان بسته شد، رشد کرد و همچون طاعون همه گير گرديد، اين ميراثهای عظيم فرهنگي ما نابود شدند.  هزاران اثر باستاني قبل از اسلام در افغانستان، در حوزه های مشهور باستانشناسي مانند: باميان، کابل، ننگرهار، غزني، قندهار و هرات طي مراسم بزرگ شکرانه ( ! ) در جريان ماه های فبروری و مارچ سال 2001 منهدم و با خاک يکسان گرديدند !!!

 

در اين عمل جنايتکارانه، نه تنها طالبان و شرکا، بل، تمام حکومتها، سازمانهای استخباراتي، سازمانهای مذهبي ـ سياسي و ساير سازمانهای که در بوجود آوردن اين هيولای وحشت و دهشت، آموزش، تجهيز، تسليح و تمويل آنها نقش اساسي داشته اند، مقصر بوده و مسؤوليت مشترک تاريخي دارند.

 

آنهای که در قتل عام و پاکسازی نژادی مردم افغانستان، تخريب کشور و تمام ارزشهای ملي و فرهنگي آن بطور سيستماتيک عمل کردند، و در تباني با سازمانهای بنيادگرای اسلامي و در مبارزه عليه هر دست آورد فرهنگي از خود چهره زشت، متحجر، متعصب و تمدن ستيز به نمايش گذاشته اند، به هيچ وجهه از مردم افغانستان نماينده گی نميکنند و به اين خاک و بوم تعلق ندارند.

 

مردم افغانستان و جامعه آگاه جهاني، نفرت و انزجار عميق خود را نسبت به اين اعمال ددمنشانه همواره ابراز داشته اند، و آن را برای همه يي بشريت يک فاجعه جبران ناپذير ميدانند، و به آن به مثابه جنايت عليه بشريت، عليه تاريخ و عليه فرهنگ مي نگرند. آنها به اين باور اند که مسؤولين اين فجايع بايد مانند جانيان عليه بشريت و جنايتکاران جنگي مورد تعقيب عدلي قرار گيرند و حتما به جزاي اعمالشان برسند.

 

افغانان وطن دوست که به تاريخ و فرهنگ باستاني خود افتخار ميکنند و از سرنوشت و آينده وطن نگران اند، بايد مصرانه بخاطر جلوگيری از بربادی هر چه بيشتر ميراثهای تاريخی و فرهنگی ما دست بکار شوند و در افشای اين چهره های جنايتکار به هر وسيله ممکن اقدام نمايند. هنوز هم روز تا روز آثار گرانبهايي از اين کشور توسط جنگسالاران ، دلالان و قاچاقبران  بغارت ميروند و سازمانهای بين المللي بخصوص يونيسکو در اين زمينه توجه لازم نميکنند. در بازگشتاندن آثار باستاني موزيم ملي کابل که با به قدرت رسيدن تنظيم های جهادی غارت شده اند و بازپرس از مسؤولين معلوم الحال آن، تا حال کدام اقدام عملي صورت نگرفته است.

 

ملتي بدون پيوند های تاريخي، ملت بي ريشه است. فاجعه ناشي از غارت فرهنگي و تاريخي وطن عزيز ما افغانستان، با غم و اندوه فراوان، همچنان بصورت سيتماتيک ادامه دارد و اين ضايعه عظيم را هيچگاه نميتوان جبران کرد. پس بايست به خاطر از دست رفتن اين همه گنجينه های بي نظير و افتخار افرين تاريخي کشور مان، سوگوار بود و به عاملان آن نفرين هميشگي فرستاد. تاريخ به حساب اين جنايتکاران ميرسد.



بالا

اخبار * صفحة دری * بازگشت *