سعد

((  زورکم ،قهر بسیار!))

اظهارات آقای کرزی پس از سفر اخیرش به امریکا،کانادا و انگلستان  در رابطه به قانون احزاب سیاسی پیامد های سیاسی جدیدی را در قبال داشت ،که در واقعیت امر در مغایرت باارزش های دموکراتیک توافقات بن قرار دارد.

آنچنانکه همه می دانیم توافقات بن با روحیه زدودن کشیده گی ها در جامعۀ ما و تامین آشتی و تفاهم میان نیروهای در گیر از سوی گرداننده گان آن تدویر گردید.گرچه از همان آغاز روشن بود که در پیشبرد کار جلسات بن از موجودیت طیف وسیعی از نیروهای سیاسی که در تعین سرنوشت جامعه افغانی از نقش با اهمیتی برخوردار اند،چشم پوشی گردیده و با اغماض و بی انصافی فراوانی حق اشتراک نیروهای دگراندیش را درامر بازسازی افغانستان جنگ زده سلب نمودند،اما با آنهم نیروهای سیاسیی که بنا به برخوردهای دگم به میراث گذاشته شده دوران جنگ سرد خارج از سهم گیری فعال در زنده گی سیاسی جامعۀ افغانی برغم خواست شان قرار گرفتند،از اصول و ارزش های دموکراتیک بن پشتیبانی نمودند.

اما با دریغ که حکومات موقت و انتقالی در عمل نتوانست به تطبیق موافقات بن تن در دهد ، این در حالی است که  مرحلۀ جدیدی از مبارزۀ نور با ظلمت یعنی مبارزه دگراندیشان علیه بنیادگرایان آغاز گردیده وتشدید می گردد.درست در همین شرایط کار بالای مسوده قانون اساسی جدیدکه اکثریت جامعه  خواستار تهیه یک قانون اساسی برمبنای دموکراسی و نورم های جامعه مدنی می باشند به اساس فرمان آقای کرزی آغازگردیده است. و همزمان کار بالای قانون احزاب با درنظرداشت این مطلب که احزاب ایدیالوژیک از حق فعالیت سیاسی محروم گردیده اند آغاز شد و به اتمام رسید.و البته شنیدیم و خواندیم که در این اواخر اسلام گرایان وطنی دموکراسی را ،عدالت اسلامی ترجمه کردند و خواهان حذف این واژه از قانون اساسی کشور شدند.

در چنین حالتی آقای کرزی پس از پایان سفر نوبتی اش از امریکا ضمن اعلام رسمی مبنی بر اشتراکش در انتخابات آینده ریاست جمهوری افغانستان ، پیوستن در هرنوع ائتلاف را شدیدأ رد نمود،و به تعقیب آن طی کنفرانس مطبوعاتی با حمله بر نیروهای چپی حق فعالیت سیاسی آنان را در قانون جدید احزاب نفی ساخت. 

این که چه عواملی باعث گردید تا آقای کرزی به یکباره گی نه تنها از همکاری با حکومت ائتلافی که وی را در رأس قدرت قرار داد ابا ورزد،برعلاوه حق فعالیت سیاسی را برای دگراندیشان در آیندۀ سیاسی افغانستان به صلاحیت خود ملغی قرار دهد ایجاب بحث جداگانه را می نماید.اما سوال این جاست که  آقای کرزی که از یک طرف حکومت ائتلافی را رد می نماید و از سویی هم حق فعالیت سیاسی را برای چپی ها به گفته خودش "خلقی و پرچمی " ها مردودمی شمارد چه است؟ ،با وصف آن که زلمی خلیل زاد نماینده خاص رئیس جمهور امریکا در افغانستان ضمن مصاحبه یی یاد آور گردید که" نباید افراد و اشخاص با دوستی از امریکا بلند پروازی نموده و خیزک بزنند."

این که صحبت آقای کرزی در مخاصمت با کثرت گرایی سیاسی بوده و این حرف های  اوچندین بعد دارد،موضوع جداگانه یی است ولی چیزی که قابل تعمق و یاددهانی است  این است که سیطره جویان بنیادگرا که زیر نام اسلام از همان آغاز ریفورم های سیاسی شاه امان الله غازی برعلیه تجددگرایی به مجادله پرداخته و این فعالیت خصمانه شان را موریانه وار در دهه دموکراسی ادامه داده که منجر به بحران سیاسی در کشور گردید و به تعقیب آن نیز تلاش های مذبوحانه به منظور از بین بردن رژیم محمدداود صورت گرفت ،که در زمان حاکمیت ح.د.خ.ا جنگ مذهبی آنان پهنه وسیعی به خود گرفته و به جنگ اعلام ناشده یی مبدل گردید.

بنأ آقای کرزی باید علت تراژیدی جنگ داخلی و بحران قدرت را در موجودیت ح.د.خ.ا در راس قدرت نه ،بلکه در وجود ارتجاع مذهبی که با استفاده از احساسات پاک مردم ما صورت گرفته است  و درمداخلات گستردۀ خارجی بر ضد تحقق تحولات ملی ،دموکراتیک ومترقی جستجو کند.

تعجب انگیز و تاسف آور است که آقای کرزی بربخش وسیعی از جامعه که در ترکیب آن دهها هزار روشنفکر و کادر ملی و متخصص کشور وبهترین نماینده گان اقشار مختلف جامعه اعم از روشنفکران ،فرهنگیان ،استادان و معلمان ،روحانیون وطندوست و ترقی خواه ،اقوام و قبایل و ملیت ها،سرمایه داران و تجار ملی ،افسران و منسوبان قوای مسلح  ،زنان و مردان که در حاکمیت سابق جمهوری افغانستان یکجا با حزبی ها و در چارچوب نظام وقت زنده گی کار می نمودندواکنون نیز بخش کثیر همین افراد ستون فقرات نظام موجوده را تشکیل می دهد تاخت وتاز دارد.این در حالی است که پروسه موجود را بنیادگرایان تخریب می نمایند.

موضوعات فوق را به خاطری یادآوری کردم که تصفیه حساب گذشته برای امروز و فردای کشور نه تنهاکمک نمی کند ،بلکه به طور مشخص تناسب نیرو ها را به ضرر تحقق ارزش های توافقات بن و پروسۀ جاری تغیر می دهد و در واقع آب را به آسیاب ارتجاع می یعنی آن های که پروسه تحولات جاری را عملأسبوتاژ می نمایند می ریزاند.لازم است از مدارا،تفاهم و همکاری  سود جست وباتمام نیروهای سیاسی و ترقی هواه منجمله حاکمیت جمهوری افغانستان و ح.د.خ.ا زمینه مشارکت سیاسی و همکاری متقابل پی ریزی گردد. بیان تهدید امیز و آشتی ناپذیری با دگراندیشان ولو آگاهانه و یا چالش نوی برای انتخابات باشد،در هر دو صورت اشتباه آمیز بوده و به اصطلاح عوام تیشه زدن به پای خویش می باشد.کافی خواهد بود مثال ساده یی ارایه کردتا به عمق این اشتباه پی برد:مثلا هرگاه در خانواده هر یک از دوصدهزار اعضای ح.د.خ.ا ( حزب وطن) پنج تن باشد ،این کتله به یک ملیون نفر می رسد و اگر علاقمندان و هواخواهان ،اعضای سازمان های اجتماعی ،منسوبین قوای مسلح و نیروهای مدافع آن را افزود سازیم نصفی از شهروندان کشور را احتوا می نماید.بنأبرای آقای کرزی سودمند نخواهد بود که همچو نیروی عظیم را با مشتی از جنگ سالاران ، قوماندانان قلدر منش و زورمند تعویض دارد،با آنانی که تحت نام جهاد چه جنایات وحشتناک و تکان دهنده یی را بر مردم ما روا داشتند،کفایت خواهد کردصرفأ از پرتاب صدها هزار راکت  از جانب آنان بالای شهر ها ،دهات و قصبات کشور یادآوری کرد،و یا از کتاب "مجاهد خاموش " و یا هم کتاب های سفید چاپ وزارت خارجه امریکا و سی ،آی ،ای که در آنها مقیاس مداخله ،تجاوز ،جنایت و وحشت علیۀ مردم ما به رشته تحریر در امده است پس چگونه می توان از جهاد مقدس نام برد.اما

این بدان معنا نیست که تلاش به خاطر کتمان اشتباهات و نواقصات در عرصه بنیادی که در زمان حاکمیت ح.د.خ.ا (حزب وطن ) صورت گرفته است انجام داد.

در فرجام باید خاطرنشان ساخت که آیا آقای کرزی در مورد این مطلب اندیشیده است که با فاصله گرفتن از مردم به جز محافظین امریکایی اش  ومشتی از اقلیت ابن الوقت و معامله گر که در هر نظام سیاسی مصروف تملق و استفاده جویی شخصی می باشند،روزی چون سرباز،زمانی مانندکلان قوم و یا هم رهبر سیاسی خود را جا می زنند،چه کسی دیگری را با خود خواهد داشت؟

نوت : مطلب فوق در شماره هشتم ماهنامۀ مشعل چاپ گردیده است


بالا

بعدی * بازگشت * قبلی