دستگیر صادقی

 

پاکستان و خطر جهاد اتومی

 

 

پاکستان به تاریخ 28 ماه می سال 1998 ، درست هفده روز بعد از آزمایشات اتومی هند، اقدام به عمل متقابل کرد  و در جریان دو روز پیاپی، شش آزمایش اتومی را در دو مرحله در وادی چغایی بلوچستان نزدیک سرحد افغانستان به انجام رسانید. انجام این آزمایشات زیر زمینی، نگرانی های جدی در مورد گسترش مسابقات تسلیحاتی اتومی در منطقه را شدیداً افزایش داد و عکس العمل های نکوهش آمیز مقامهای بین المللی را در قبال داشت و از جانب اغلب کشور ها که مسابقات تسلیحاتی اتومی را خطر جدی برای امنیت جهان میدانند، محکوم گردید.

 

به تعقیب آزمایشات اتومی پاکستان، ایالات متحده امریکا و بخش اعظم کشورهای جهان، بالای این کشور تحریم اقتصادی وضع کردند و به این وسیله اقتصاد فاسد و مریض پاکستان را شدیداً تحت فشار قرار دادند. امریکا از دادن قروض صندوق وجهی بین المللی و بانک جهانی به پاکستان جلوگیری به عمل آورد. وزرای خارجه هشت کشور بزرگ صنعتی جهان ( گروه هشت ) در اجلاس خود در لندن این مساًله را مورد بررسی قرار داده و در زمینه تحریمهای اقتصادی و جلوگیری از شدت بحران، تدابیر معیین اتخاذ کردند. تحریم اقتصادی کشورهای غربی بخصوص ایالات متحده امریکا، موسسات بزرگ مالی و پولی بین المللی از قبیل صندوق وجهی بین المللی و بانک جهانی، اقتصاد به بحران کشیده شده پاکستان را شدیداً صدمه رساند. زیرا این کشور سالانه بیش از 3.5 ملیارد دالر قروض و مساعدتهای بین المللی دو جانبه و چند جانبه بدست می آورد و این رقم مناصفه عواید داخلی آن را تشکیل میداد

 

پاکستان در شرایطی به این بلند پروازی بزرگ و ماجراجویی دست زد که محدودیت منابع داخلی، فقر، فساد وسیع و همه جانبه مالی، بیسوادی، منازعات قومی و مذهبی، عدم قانونیت، تروریسم و بنیادگرایی مذهبی، این کشور را به بحران جدی اقثصادی، اجتماعی و سیاسی میکشاند. در این فرصت صدراعظم وقت پاکستان، نواز شریف به سرعت عازم عربستان سعودی و سایر کشور های خلیج گردید تا با  مارک اسلامی زدن به پیشانی بمب اتومی ساخت پاکستان، مساعدت وسیع این کشورها را جلب نموده و اثرات منفی ناشی از کاهش کمکهای بین المللی را تخفیف دهد. . قابل یاد آوری است که خیز ستراتیژک جنرال های پاکستانی پس از یازدهم سپتامبر از یک موضیع به موضیع کاملا متفاوت دیگر، بار دیگر آن کشور را در موقفی قرار داد که بیشترین امتیاز را از وضعیت تازه به وجود آمده بدست آورد، در حالی که این کشور همچنان عمده ترین تهدید کننده صلح و ثبات در منطقه به شمار میرود.

 

بدین وسیله پاکستان به محل زایش تصور و اندیشه جهاد اتومی که ضرورت ساختمان بمب اتومی اسلامی و دفاع از حق و مکلفیت های مذهبی مسلمانها برای بدست آوردن سلاح کشتار جمعی و در صورت ضرورت استفاده از آن بمنظور دفاع از دین را توجیه میکند، مبدل گردید. تروریست های جهادی و نظریه پردازان آنها در پاکستان، سلاح اتومی را به مثابه یک هدف غایی به منظور تلافی و کیفر آن کشورهای که دشمن اسلام تلقی میکردند، درک کردند.

 

در این راستا برگردان دری بخشهای از  نوشته جالب آر. رحمان یکی از وزرای سابق حکومت هند را که در سایت " گروه تحلیلگران جنوب آسیا " به نشر رسیده است تقدیم مینمایم. موصوف مینویسد : 

 

در حقیقت این ذولفقار علی بوتو ـ  به مثابه یک شخصیت لیبرال و متمایل به غرب  و نه یک شخصیت بنیادگرای مذهبی ـ بود که برای نخستین بار تلاشهای مخفی پاکستان را برای بدست آوردن بمب اتومی به حیث بمب اتومی اسلامی در مقابل آنچه که وی بمب اتومی عیسایی، یهودی و هندویی تصور میکرد، طرح ریزی نمود. وی این تعریف را به خاطر متقاعد ساختن کشور های اسلامی مانند لیبیا، عربستان سعودی و ایران و بمنظور جلب مساعدت مالی آنها در پروگرام مخفی ذروی نظامی پاکستان بکار میبرد.

 

 بعداً سازمانهای جهادی پاکستان مانند حرکت المجاهدین، و سازمانهای بنیادگرای پاکستان مانند جمعیت اسلامی و جمعیت علمای اسلامی، تعریف بوتو یعنی بمب اتومی اسلامی را پذیرفتند و آن را به مثابه حق متعلق به همه مسلمانان مطرح ساختند. آنها ظرفیت های موشکی و اتومی پاکستان را به حیث ابزار اطمینان و اعتماد برای همه مسلمانان توضیح کردند. در سال 2000 زمانی که عبدالستار وزیر خارجه سابق پرویز مشرف، مساًله الحاق پاکستان به پیمان منع آزمایش سلاح اتومی را مطرح ساخت و از آن دفاع کرد، سازمانهای جهادی و بنیادگرایی اسلامی، یک  مبارزه عمومی علیه وی را سازمان دادند و وی را متهم به کفر و ضد اسلام کردند. ناگزیر وی از این داعیه صرف نظر نمود.

 

بعد از آن که اسامه بن لادن رهبر القاعده در سال 1996 از سودان به افغانستان انتقال داده شد، وی نه تنها سخن از حق و مکلفیت دینی در ارتباط به تهیه سلاح کشتار جمعی و در صورت ضرورت استفاده از آن به منظور حمایت از اسلام میزد، بل ابتکار طرح، تهیه و انکشاف سلاح متذکره را تحت رهبری ابو خباب در کمپ های آموزشی خود در افغانستان رویدست گرفت.

 

بعد از سال 1998 ، القاعده و جبهه بین المللی اسلامی، برای جهاد علیه عیسویت و یهودیت، کار و مبارزه بخاطر استخدام شاگردان رشته ساینس و دانشمندانی را که عملا در موسسات علمی کشور های اسلامی وظیفه داشتند، برای جلب کمک بمقصد تهیه و انکشاف سلاح کشتار جمعی سازمان دادند. بسیاری تحلیلگران آنچه را که امروز بحیث فاجعه و تروریسم نوین شناخته میشود، ناشی از حظور تعداد زیادی از اشخاص تعلیم یافته در حلقات سازمانهای تروریست جهادی میدانند. گرایش تعدادی از شاگردان و کارکنان رشته ساینس به سازمانهای جهادی که تروریست ها را در جهاد شان کمک کنند، به حیث یک پدیده نو شناخته میشود. در حالی که شاگردان علوم از سایر کشورهای اسلامی یه سازمانهای جهادی پیوستند، ولی کارکنان عرصه علوم عمدتاً از پاکستان به این سازمانها ملحق شدند.

 

جنرال ضیاً الحق که از سال 1977 تا سال 1988 پاکستان را رهبری کرد، انگیزه های اسلامی را نه تنها در بین قوای مسلح پاکستان، بل در مجامع علمی بخش هسته یی نیز تقویت بخشید. وی این مساله را که اردوی پاکستان نه تنها صرف اردوی دولت پاکستان است، بل بماثبه اردوی اسلام در خدمت اهداف اسلام نیز خدمت میکند، مطرح ساخت و برای ساخت بمب اتومی توجیه مذهبی فراهم نمود. پالیسی های ضیاً با تزریق ویروس بنیادگرایی در اردوی پاکستان و موسسات علمی منتج شد. در حالی که توسعه نفوذ بنیادگرایی در سطوح پایانی و متوسط قوای مسلح پاکستان توجه تحلیلگران جهانی را به خود جلب نموده بود، ولی توسعه این نفوذ مشابه در موسسات علمی پاکستان از نظرها پنهان ماند، با وجود این حقیقب که برخی رسانه های پاکستان در ارتباط به اشتراک تعداد نامشخصی از دانشمندان موسسات ذروی در محافل سازمانهای جهادی مانند لشکر طیبه، گزارش داده بودند.

 

نخستین نشانه های حضور دانشمندان وفادار به جهاد در موسسات ذروی پاکستان، در جریان عملیات نظامی امریکا علیه القاعده و طالبان بر ملا گردید. بر اساس این اسناد کشف شده توسط نظامیان امریکایی، قبل از یازدهم سپتامبر، سلطان بشیرالدین احمد و عبدالمجید، دانشمندان متقاعد موسسات اتومی پاکستان زمانی که اسامه در آنجا عملیات مینمود، از قندهار بازدید نموده اند. سلطان بشیر الدین، بحیث اولین رئیس پروژه غنی سازی یورانیوم، قبل از عبدالقادر خان که مشهور به پدر بمب اتومی پاکستان بود، کار میکرد. بنابر درخواست امریکا، مقامات پاکستانی آنها را برای مدت چند هفته توقیف کرد. آنها سفر به قندهار و ملاقات با بن لادن را تائید کردند، ولی ادعا داشتند که این مسافرت به منظور جلب کمک به سازمان مساعدت کننده بشری برای کمک به مردم افغانستان که خود ایجاد کرده بودند، بوده و با القاعده و پروژه سلاح کشتار جمعی کاری نداشتند. از آنجا که کدام علایمی دال بر ارتباط آنها با ابو خباب القاعده کشف نگردید، آزاد شدند. بنابر درخواست امریکا و تائید شورای امنیت ملل متحد فعالیت به اصطلاح سازمان بشر دوستانهً آنها متوقف و حسابهای بانکی آن مسدود گردید.

 

از اواخر دهه هشتاد پاکستان به مرکز تمویل کننده دولتی گسترش تحقیقات هسته یی مبدل گردید. با مستفید شدن از مساعدت لیبیا، ایران و عربستان سعودی برای پروژه مخفی اتومی نظامی خود، دولت پاکستان ناگزیر شد تا به همکاری متقابل به این کشورها جهت دستیابی به ظرفیت های مشابه کمک رساند.

 

بخش بزرگی از رسانه های گروهی و مجامع تحلیلگران ستراتیژیک چنان نگاشته اند که گویا همکاری پاکستان با ایران در زمینه ذروی صرف سال گذشته روشن گردید، در حالی که در حقیقت این مساله در اواخر دهه نود زمانی که نوازشریف صدراعظم پاکستان بود، برملا شده بود. اگر به سالهای دهه نود برگردیم، قبل و بعد از جنگ اول خلیج سال 1991 ، میتوان گزارشاتی را که در آن نقش جنرال اسلم بیک قوماندان سابق قوای مسلح پاکستان و داکتر عبدالقادر خان در همکاری ذروی  مخفی با ایران و همچنان عراق وجود دارد،  بدست آورد.

 

گزارشهایی آن سالها به نفع پاکستان بنابر دلایل زیر از جانب امریکا نادیده گرفته شده است :

 

اول : گزارش در ارتباط به همکاری با ایران از طریق منابع سازمان مجاهدین خلق که مخالف عمده تهران تلقی میشود به دسترس قرار گرفته بود و غیر قابل باور محسوب میگردید.

دوم : همکاری پاکستان همزمان با ایران و عراق این دو دشمن قسم خورده، منطقی به نظر نمیرسید.

 

ارائه چنین دلیل برای کشوری همچون پاکستان اصولا بی اعتبار میباشد. دوگانگی به حیث مشخصه سیاست خارجی پاکستان از آغاز ایجاد این کشور در سال 1947 تا کنون، همواره برجسته بوده است. این کشور با چین علیه هند و با امریکا علیه چین همکاری نمود. این کشور با امریکا بخاطر اجازه دادن یه عملیات  سی آی یی در خاک پاکستان علیه رژیم اسلامی ایران همکاری نمود، و در عین زمان پوشیده نیست که رژیم اسلامی ایران را در تقویت توانایی و انکشاف ظرفیت ذروی آن یاری رسانیده است.

 

رهبری سیاسی و نظامی پاکستان در خفا نه تنها کشورهای اسلامی، بل کوریای شمالی را نیز کمک نموده است. اگر چه در قضیه مربوط به کشورهای اسلامی، انگیزه پول و دین بوده، در ارتباط به کوریای شمالی این تقاضا را دسترسی به فناوری یا تکنالوژی موشکی تشکیل میداده است.

 

وقتی که پاکستان در اواخر دهه هشتاد در عرصه انکشاف سیستم موشکی  به مشکلات مواجه گردید، به چین مراجعه کرد. بیجنگ این کشور را در عرصه تهیه و آزمایش فناوری سیستم موشکی کوتاه و متوسط منزل که قابلیت حمل کلاهک اتومی را داشته باشد و بتواند دهلی و بمبئی را هدف قرار دهد، کمک کرد، ولی در تهیه موشکهای دراز منزل بی میلی نشان داد. آنگاه، پاکستان در زمانی که بی نظیر بوتو در سال 1993 جانشین نوازشریف گردید به کوریای شمالی مراجعه نمود. در زمان مسافرت موصوف از چین به کوریای شمالی، موافقتنامه همکاری موشکی عقد گردید. جنرال پرویز مشرف به حیث دایرکتر جنرال عملیات نظامی، مسؤول انسجام این پروژه تعیین گردید. در این ارتباط موصوف و عبدالقادر خان سفرهای مخفی  زیادی به کوریای شمالی داشتند.

 

در عوضی سیستم های موشکی و فناوری مربوط به آن، پاکستان به کوریای شمالی اسعار دالری و گندم خریداری شده از امریکا و آسترالیا را می پرداخت. موافقتنامه در عرصه همکاری با کوریای شمالی در جهت انکشاف ظرفیت های ذروی نظامی آن کشور، بعد از آن که پرویز مشرف در ماه اکتوبر 1999 به قدرت رسید، به عمل آمد.

 

ضیا، بی نظیر، نواز، جنرال آصف نواز جونیجو، جنرال وحید کاکر، جنرال جهانگیر کرامت و مشرف همه محرم اسرار مناسبات مخفی موشکی و هستوی با ایران، لیبیا و کوریای شمالی بوده اند.

 

از آغاز، با پروژه مخفی ذروی و موشکی در پاکستان به حیث عملیات بسیار محرم جاسوسی سازمان استخبارات نظامی پاکستان یا آی اس آی معامله میشد تا در صورت ضرورت از آن تکذیب بعمل آمده بتواند. تمام پرداختهای تهیه کنندگان خارجی از حساب دولت پاکستان صورت نمیگرفت، بل از طریق حساب خصوصی در بانک  BCCI    که در سال 1991 ورشکست شد و همچنان بانکهای مستقر در دوبی و ژنیو انجام یافته است.  این حسابهای بانکی توسط برادران گوکیل در ژنیو، که یکی از آنها بنابر تقلب و فریبکاری در ورشکست شدن   BCCI  در بریتانیا زندانی گردید، شوکت عزیز وزیر مالیه موجود پاکستان که در دهه نود در خلیج در ستی بانک کار میکرد، داؤود ابراهیم رهبر مافیا که توسط امریکا در ماه اکتوبر سال گذشه، بحیث یک تروریست بین المللی شناخته شده بود، قاچاقبران پاکستانی مستقر در دوبی و عبدالقادر خان و سایر دانشمندان با اعتبار پاکستانی، افتتاح شده بود.

 

سهمگیری مالی از جانب لیبیا، ایران و عربستان سعودی از طریق حسابهای محرم بانکهای سوئیس به همین حسابها انتقال داده میشد و پرداخت برای تهیه کنندگان ماورای بحار نیز از همین حسابها صورت میگرفت.

 

در جواب به گزارش های رسانه های جمعی در ارتباط به همکاری محرمانه با این کشورها، مشرف تغییر موضیع داده و مانند روابط پاکستان با القاعده و سایر گروه های تروریست جهادی، انکار نموده است.

 

زمانی که نخستین گزارشها در باره همکاری محرمانه در عرصه موشکی و هستوی  با کوریای شمالی نشر گردید، وی کاملا آن را رد کرد و همواره موشکهای منزل دراز و متوسط را محصول کار خلاقانه پاکستانی ها میدانست و برای کوریای شمالی کدام نقشی قائل نمیگردید. در ماه اکتوبر سال گذشته، حین بازدید از کوریای جنوبی، وی موقف خود را تغییر داد و آشکارا برای نخستین بار تائید نمود که کوریای شمالی در پروگرام موشکی پاکستان نقش داشته است. اگر چه وی از نقش پاکستان در پروگرام هستوی کوریای شمالی همچنان انکار ورزید. در عین زمان او سعی ورزید تا حکومتهای قبلی پاکستان را در این زمینه مقصر بداند.

 

بعد از یازدهم سپتمبر، زمانی که تشویش قابل ملاحظه در باره خطر دست یافتن القاعده به  داشته های سلاح کشتار جمعی پاکستان قوت گرفته بود، مشرف در مواقع گوناگون و بارها اظهار داشت که توانایی ذروی پاکستان در دستهای مطمئین اردو قرار داشته و سئوال تراوش آن به خارج از پاکستان مطرح نیست.

 

بعد از آن که لیبیا و ایران به صراحت پذیرفتند که در این عرصه ها از همکاری پاکستان بهره گرفته اند، مشرف بار دیگر تغییر موضیع داد. حالا وی تلاش میکند که این تصور را خلق کند که گویا عناصر نابکار و غیر مسؤول در جماعت دانشمندان پاکستانی، به گفته وی، اسرار هستوی پاکستان را بخاطر منافع شخصی فاش نموده اند. به تعقیب آن عبدالقادر خان و هشت نقر از دانشمندان نزدیک یه وی، و همچنان چهار نفر از کارمندان آی اس آی که در فابریکه غنی سازی یورانیوم موظف بودند، برای مدتی توقیف و مورد بازجویی قرار گرفتند.

 

انکشافات اخیر و تغییر پیهم مواضع مشرف این بدگمانی را به وجود می آورد که اگر وی دروغ میگوید و تمام تقصیر را به دوش دانشمندان هسته یی پاکستان میگذارد، در حقیقت خود را به حیث یک شخص بی اعتبار معرفی میکند، و اگر راست میگوید، این نشان دهنده آن است که تا چه اندازه کنترول وی بالای عناصر جهادی در اردوی پاکستان و موسسات علمی آن کشور غیر موًثر بوده است.

 

اگر یک بنیادگرای اسلامی به حیث عامل در فروش و یا انتقال همچو تکنالوژی به ایران و لیبیا میتواند عمل کند، جامعه بین المللی حق دارد بیشتر از این متوجه وضعیت باشد. تا حال تحلیلگران ستراتیژک متوجه خطر طالبان سازی و القاعده سازی اردو پاکستان بوده اند، ولی حالا وقت آن رسیده است که بیشتر متوجه خطر طالبان سازی و القاعده سازی مجامع علمی پاکستان گردند.  


بالا

بعدی * بازگشت * قبلی