ملک ستیز

مسوول برنامه های افغانستان و آسیای میانه مرکز مطالعات بین المللی و حقوق بشر دنمارک


قربانیان

 

پناهنده گان...

                         محاجرین... .     

                                               بیجاشده گان...

                                                                       وما...

 

پناهده به عنوان واژه مطرح در مباحثات بين ا لمللى، برميگردد به دوران ننگيين و فاجعه آميز جنگهاى اول جهانى سالهاى      ( 1913-1912 و 1919-1922) که مصادف بود به سالهاى تأسيس مجمع ملتها[1] . طي ايندورانِِِِ متشنج،  اتباع كشور هاى در گير جنگ بنا بر عوامل متعدد، كشور بومىخود را ترك مي گفتند واز سرزمين امن ترى پناه گاه مىجستند. جنگهاى متواتر و منازعات منطقوی - داخلي سبب آن ميگرديد تا كميت پناه جويان بيشتر وبيشتر گرديده وباعث درگيریها و كشمكش هاى دیپلوماتيك وسیاسی نیز گردد. ميز هاى مذاكرات سياسي در دهه بيست و دهه چهلم قرن پيش، شاهد مناقشات ومباحثات جنجال برانگيزى درين زمينه بوده اند. اين دوران در آثار جاودان نويسنده گان وشعرای بزرگ همين عصر كه خود قربانيان آن عصر بوده اند با زيبايي های خاصى تجلى يافته است.

 

حدودا نيم قرن تمام ( سال هاى 1919 -1969 ) جامعه جهانى تلاش هاى دوام دار خود براى فراهم آورى راه حل مناسب و برون رفت از اين مشكلات به خرج داد و به دستا ورد هايي نيز نايل آمد. در پنج دهه ياد شده، با اهميت ترين اسناد معتبر جهانى درين راستا شكل گر فتند، تصويب شد ند و به اجرا درآمدند. از جمله ِ براز نده ترين اين اسناد ميتوان از اعلاميه جهانى حقوق بشر، اعلاميه حقوق بشر وشهر وند، اعلاميه جهانى حقوق كودك، میثاق جهانی ِ رفع هر نوع تبعيض نژادى، ميثاق بين المللى حقوق اقتصادی، اجتماعي و فرهنگى، ميثاق بين المللى منعقدة اپريل سال 1951 در امور پناهنده گان، پرتوكول منعقده سال 1967 در رابطه به حالت حقوقى پناهنده گان، ميثاق منعقده ای سال 1969د ررابطه با دشواريهاى وضعيت پناهنده گان ِ مقيم در افريقا يادهانى كرد كه در حقيقت نيروى مستحكمى در دفاع از حقوق بشر به شمار ميروند. كميشنرى عالی سازمان ملل متحد در امورپنا هنده گان[2] و سازمان بین المللی محاجرین[3] شروع به كار نمودند. كميته ها، مراكزو موسسات حقوق بشر در نقاط مختلف جهان ايجاد گرديدند و اصول نامه معروف پاريس به امضا رسيد كه بر اساس آن در جوامع دموكراتيك، دولتها موظف به تأسيس نهاد های ملى حقوق بشر[4] در محدوده خویش گردیده، استقلاليت اين موسسات را متضمن میگردند ودر اجرای امورات به آنان كمك مي نما يند.

در سال 1975 مجمع عمومی سازمان ملل متحد فیصله نامه را به تصویب رسانید که مطابق آن کمیشنری عالی ملل متحد در امور پناهنده گان موظف گردید تا با ارایه گزارش همه جانبه از تطبیق فیصله های سازمان ملل متحد ووضیعت پناهنده گان در جهان و نحوه برخورد با آنان، سازمان ملل وسایر نهاد های جهانی را در جریان قرار دهد. در بیست ودوم ماه نوامبر سال 1984 اعلامیه مشهور« کارتاجینا » به تصویب رسید و کشور های قاره امریکا نیز به فیصله های کنوانسیون ژنیودر امور پناهنده گان صحه گذاشتند.

اما حوادث اخیر از اوضاع نا به سامان جهان نشان میدهد که شهروندان کشور های درگیر جنگ وکشور های در بند استبداد به یک نوع سرگردانی و بی سرنوشتی متداوم درگیرمانده اند. به این قربانیان بیگناه که اکثرا قربانیان تضاد های داخلی اند. اصطلاح بیجاشده گان[5] ( پناهنده گانیکه بنا به مشکلات متعدد در کشور اصلی خویش بی جا شده اند) اطلاق میگردد.

گونه مثال: کرد های عراق، بیجا شده گان در منطقه بالکان، کشورهای مشترک المنافع...  ودر نهایت هم میهنان ما که به گونه ها وعوامل مختلف از یک گوشه به کناره دیگر وطن وکشورهای همسایه پناه گاه میجویند.

 

مشکل دیگر را وضیعت پناهنده گانی تشکیل میدهد که زادگاه خودشانرا ترک و به سرزمین دیگری پناه می آورند. نگاهی به وضیعت خود مان نیاز مثال را مرفوع میسازد. برای آنکه به گونه لازم حالت حقوقی خویشرا مطابق نورم های پزیرفته شده بین المللی بشناسیم، لازم می افتد تا مکثی در باب خصوصیات و تفاوت های مهم  بیجاشده گان اعم از مجاحرین و پناهنده گان داشته باشیم وخاصتا اینکه فرق میان آنها چیست وما مطعلق به کدام آنیم؟

 

مهاجر[6]:

 

مجموعه عمومی سازمان ملل متحد در سال 1952 گزارش مفصل هیات حقوق بشر[7] را استعماع نموده و فیصله نامه را به منظور حمایت از حقوق مهاجرین به تصویب رسانید. بر اصل این سند مهاجرچنین تعریف گردیده است:" واژه ِ مهاجر به شخصی اطلاق میگردد: که کشوربومی خود را نسبت نبود ویا محدودیت شرایط اقتصادی و نبود شرایط رشد اجتماعی، ترک گفته و به کشور دیگری به منظور حصول مقاصد متذکره، همراه با فامیل ویا به تنهایی جایگزین میگردد". در سایر اسناد بین المللی معمولا به همچو افراد اصطلاح مهاجر اقتصادی[8] نیز استفاده شده است.هجوم ِ ترکهای مهاجر به اروپا پس از جنگ  دوم جهانی سرازیر شدن سیلی از هندوستانیهای تشنه به کار در بریتانیا،  موجودیت ملیونها عرب در فرانسه و حضور یک ملیون و هفتصدهزار مهاجرتاجکستان در روسیه از مثالهای بارز مهاجرین اقتصادی به شمار میروند.   یکی از مهمترین اسناد درین زمینه میثاق جهانی دفاع از حقوق مهاجرین کارگر[9] است که فیصله نامه( 158/45) اسامبله ملل متحد آنرا به تصویب رسانیده است. ماده دوم این کنوانسیون جهانی چنین حکم مینماید " واژه مهاجرکاگر به کسی اطلاق میگردد که به گونه ای در فعالیتهای اقتصادی کشور دیگری که خود تابعیت آنرا ندارد (نبا به مشکل اقتصادی در کشور اصلی خویش، ازایندولت تقاضای مجوزکار کرده باشد ) ، شامل باشد".

 

پناهنده[10]:

 ولی در شکل بندی و هدفمندی مهاجرتها ، قوانین و مناسبات ِحقوق بین المللی، تعریف و مشخصه ای به پناهنده داده است که فرق بارزی با مهاجر اقتصادی «مهاجر کارگر» دارد. در کنوانسیون اپریل سال 1951 منعقده ژینوا، به پناهنده چنین تعریفی داده میشود: « پناهنده ویا متقاضی پناهنده گی[11]  به کسی اطلاق میشود که در کشور بومی اش نسبت فعالیت های عقیدتی، (ایدیالوژیک «سیاسی»)، جنس، نژاد، زبان، ملیت و قوم مورد پیگرد و تعقیب قرار گرفته باشد و یا عملا در خطر شکنجه[12] (روحی و فزیکی )، زندان و مرگ قرار گرفته باشد. فرق بارزیکه میان این دو گروپ اجتماعی موجود است در طرز تفکر، انتخاب محل زیست و نحوه برخورد در اجتماع جدید دیده میشود. در واقع وجه مشترک میان ایندو گروه همان جلاوطنی و غربت است که به دیدگاه های مختلف از جانب هردو به آ ن نگاه میشود. اولی آنرا خود پزیرفته وبه بهبود وضیعت اقتصادی اش میپردازد در حالیکه دومی خودش را قربانی میپنداردوهر چند که در فضای مطمین و آرامی به سرمی برد،اما این حالت را تامیل شده بالای خود مینگرد.زیرا اگر اشکالاتی راکه بدآن در با لا اشاره کردیم وجود نمیداشت، پناهنده هیجگاهی ترک وطن نمی نمود، بهره مند ازشرایط حقوق مدنی کشور اصلی اش میبودو تغیر مکان نمیداد.

روشنفکران قربانیان اصلی این نوع پناهنده گی اند. در اجتماعاتیکه دیکتاتوران حرفهای نهایی را میزنند، آزاد اندیشان مجال فعالیت نمیابند و به ترک وطن مجبورمیشوند. هر چند اقشار مختلف در اجتماعات بشری در مبارزه بخاطر بقای خویش  دست در گریبان عالمی از مشکلات هستند ولی از قرار ارقام داده شده در گزارشات بین المللی:« پناهنده گان، مغز اجتماعات شان اند که به گونه های مختلف مجبور به ترک وطن میشوند»[13].

 

در تازه ترین گزارش کمیشنری عالی ملل متحد در امور پناهنده گان چنیین آمده است:"مهاجر کسیست که شرایط اقتصادی و بعضی ویژه گیها ویا معاذیراجتماعی( نبود شرایط لازم برای رشط مادی و معنوی خانواده، کمبود محل کار، فقدان شرایط تحصیل، کثافت محیط زیست، عدم موافقت با اخلاق اجتماعی) در کشور اصلی اش قناعت بخش رهایش وی نیست که در نتیجه به شرایط بهتری رهایشی رو میاورد، در حالیکه پناهنده به خواست خود نه بل چنین شرایطی بنا به احوال و اوضاع سیاسی، نظامی و اجتماعی بالایش تامیل میگردد. بنآء پناهنده قربانی پیگرد، تعقیبء سیاسی و ایدیولوژیک در جامعه خویش است و یگانه راه نجات را در برون رفت فزیکی از سرزمین آبایی خود میداند که عقلا ومنطقا از آن بیگانه نمیماند".

 

گروپ بزرگ دیگر بیجا شده گان را فراریان اصلی جنگهای منطقوی، آسیب های طبیعی وتناقضات قومی وقبیلوی تشکیل میدهند. رووندا، افغانستان، کانگو، ....از آسیب دیده گان اصلی این معضل اند. افغانستان به تناسب نفوس خویش ، بزرگترین کمیت بیجاشده گان را در جهان دارد. این نوع بیجاشده گان را پناهنده گان سرگردانی که معمولا به گونه دسته جمعی به نزدیک ترین آدرس مطمین ترمراجعه کرده و پناه میجویند، تشکیل میدهند. اینان بصورت معمول جنگ زده گانی اند که تلخترین حوادث را تجربه کرده اند وبا دادن قربانیهای جانی و مالی خود شانرا به مناطق نسبتا امن تری میکشانند، محوطه ای میابند، چادری بازمیکنند و در زیر چتری ویا در فضای باز با عالمی از مشکلات ِ متاثراز محیط زیست،  وضع جوی، برخورد مردم محل و پولیس با این مهمانان نا خوانده، زنده گی بخور نمیر شانرا آغاز میکنند.   ارقام تایید شده نشان میدهد که دو عشاریه هفت ملیون افغان  در کشور پاکستان، یک ملیون و هشتصد هزار افغان در کشور ایران در طول جنگهای 25 ساله کوچیده اند. تضاد ها و درگیری های محلی، منطقوی و مذهبی در کشور های قاره افریقا ملیو نها تن از این نوع بیجاشده گان را در برداشت که با قبول صدها هزار تن قربانی، وجدان و ضمیر بشریت را شدیدا متاثر ساخته است. بنابه تحقیقات مفصل که درین زمینه صورت گرفته، این دسته گروپها ی سر گردان، ا کثرابمثابه ارزان ترین نیرویهای کار به بازار های کشورهای میزبان به کار میپردازند و عده ای ازایشان توسط موسسات جهانی مورد مواظبت حدالمقدور قرار میگیرند.ولی اینها قربانیان حوادث مختلف مثلا قاچاق انسان، اعتیاد به مواد مخدره و حوادث جرمی  در جامعه جدید نیز میگردند. مافیای بین المللی ِ سازمان یافته وگروپ های ترورستی، بهترین و متبارزترین افراد شانرا  شانرا از میان جوانان تشنه به کار و آواره ای این نسل تباه شده سربازگیری میکنند و آنانرا قربانی وحشتناکترین سرنوشت ها میسازند...

 

در ادامه این بحث، افغانان را که بیشترین قربانیان این نوع غربت هستند به مطالعه گرفته ودریچه این مبحث پردرد را بروی همه باز میگذاریم.

 

ادامه دارد...

 


بالا

بعدی * صفحة دری * بازگشت